پریسا ایمانی
اثر حجمی محمد مروستی در هشتمین سمپوزیوم بینالمللی مجسمهسازی تهران ارائه شده است. یکی از ویژگیهای این اثر فارغ از ارزشگذاری بخشی از مجسمهسازی ایران، به نوعی نگاه نماد محور میباشد. رویکردی که پیش از هرچیز بر تبیین و معرفی نمادهای مورد نظر هنرمند استوار است. بیش از گذشته از کارکردهای سنتی مجسمهها دور میشود. در سایه فراغت از محدودیتهای قالبی مجسمههای بازنمایانه، حتیبهمختصات آشنای مجسمهها از قبیل اندازههایبزرگ و وحدت در ماده بیاعتنایی نشانمیدهد.
درایناثر شخصیت بخشیدن و حیات دادن به اشیا و عناصر در نبود تاثیرات و قوانین ساخته بشر. فضایی تازه و تصویری بدیع از جهان را پیش چشم میگذارد که لزوما بیحاصل و بیسرانجام نیست. انسانی که اکنون در جایگاه موضوع اثر قرار میگیرد در فرجام پدیدآورنده خیر و شر توامان پنداشته شده است. شایدهم نشاندهنده نوعی از ناهنجاری کهدیگر محدود بهرفتار یک فرد نیست بلکه نماد دنیای بهشدت مصرفگرا و رسانهای امروزی است.
نگاهی که باعثمیشود حقیقت آنطورکه باید و شایسته است خودرا نشانندهد و آنچه روبهروی آن قرارداریم تنها واقعیتی مجازی است. اثر به وضوح نمایش نسخههای متعدد از یک موجودیت اما در وضعیتهایی متفاوت از یکدیگر است. ایننوعی از فضاسازی که با همان تم فراگیر ناهنجاری چشماندازها همساز است، اینتصور را تایید میکند و بر بیانگری اثرمیافزاید. هنگامی که به این تقسیمبندی فضایی نوعی رنگگزینی نمادین اضافه میشود، نتیجه متکثری به دست میآید. گاهیاثر کیفیتی وهمی پیداکرده، گاهی ارجاعهای مبهمی بهحیات روزمرهپدیدآمده و گاهینوعیخشونت بوجودآوردهاست که بهفاصلهگذاری هنرمند در پرداختن بهموضوعات ملموس منجرشدهاست.
.
اثری کهدر اینجا با ان روبرو هستیم در حقیقت در بخشی از کارکردهایش از چیدمان عناصر در خلق یکاثر بهرهمیبرد. امری که قراراست بعد دیگری به اثر بیفزاید و علاوه بر جلوه و نمود پویاتر و درگیرکننده برغنایبصری اثر همبیافزایند. رویکردیکه قصددارد بااستفاده از امکاناتی همچون چیدمان و ابزارهای انضمامی خلق هنری اثری متفاوت و البته معنامحور را بهمخاطب ارائهدهد. اثری که درهرحال رهیافت اصلی اش را در امتزاج و در آمیختن قابلیتها و ظرفیتهای موجود در بیانگری دنبال میکند.
آیا پرتره تکثیرشده در این اثر را باید خودنگارههایی دانست که بهبیان بیواسطه خود یا وسوسهی کنکاش هنرمند در وجود خود را دنبال میکنند یا آنچه همزمان آشکار میکنند، خود بیرونی است که به وسیله چهره و خصوصیات متمایزکننده آن شکل میگیرد. ایا چنیننیست که خود درونی پنهان که توسط چهره مرئی فقط به آن اشاره میشود. و به واسطه این ویژگیها و رفتار بیرونی، تمامی چهرهها و پرترهها به منزله اشارههای شخصیت و خلق بیرونیاش میشوند؟
هرچه هست؛ این نگاه تلاش میکند تخیل و قواعد شکننده آن را وارد روایت اثرش کند. براین اساس رنگ و روی واقعیتگریزی به پدیدهها بدهد. غلبهدادن روح تخیل یا شکستن قواعدواقعیت و ملزومات منطقی جهان واقعی، اثر را با کارکردهای واقعی و ضروریاتش فاصله میدهد. با عنصر خیال هنرمند سر و شکلی متفاوت میگیرد و بر مبنای اوهام و تفنن او ظهور مییابد.