پریسا ایمانی
بخشی از آثار ارائهشده در دومینسالانه هنرهایشهری بهارستان، ایدهمرکزی خود را بر مداخلهها و اثرگذاری در عرصههای عمومی شهر بنیادگذاشتهاند. چنین مداخلههایی کهاغلب باهدف الحاق عناصر دیداری به اجزا و عناصر شهری صورت میگیرد. بیش از هر چیز جبران نبود آرایشهای بصری مناسب و کافی در شهر را مورد نظر قرار میدهند. تغییر چهره عناصر شهری هرچند در مدت زمانی محدود و معین رویکرد اصلی این گروه از آثار را شکل میدهد. و در نتیجه عرصههایی را برای هنرمندهایی با این رویکرد ایجاد میکنند. هنرمند بامداخله خود دراین عرصهها، قصددارد آنچه را در موقعیت بصری اجزای شهری نامناسب میداند، ساماندهی و به مخاطبان ارائهکنند.
اثری باعنوان ” آذینبندی بهار ” از ”بهمن زمانی” که درایندوره از سالانه هنرهای شهری بهارستان ارائهشده را میتوان از همیندسته بهحسابآورد. هنرمند درایناثر داربستهای یک ساختمان تازه احداث شده را که با پوشش شیشهای و کامپوزیت پوشانده شده نشانه میگیرد. وی با افزودن المانها و عناصر بصری موردنظرش، تغییر چهره این عرصه عمومی را محقق کند. اما علیرغم این ایده، هنرمند به دلایل متعددی در این مسیر ناموفق عمل میکند. یکی از دلایل عدم موفقیت او در رسیدن به منظورش، نداشتن برنامه و طراحی مشخص است.
.
هنرمند در اینجا نوارهایی را به صورت ضربدری بر روی تقسیمات مربع و مستطیل شکل شبکههای شیشهای تنیده است. به این ترتیب پوسته مورد نظر خود را به این ساختمان الحاق کرده است. اما علاوهبراینکه شکل هندسی و بسیارساده هنرمند در نحوهبافتن این نوارها، ایده تغییر چهره نمای ساختمان را کماثر نشان میدهد. باریک بودن این نوارها هم دلیل دیگریشده تا ایناثر از قدرتکافی برای تحت شعاع قراردادن نمای واقعی ساختمان را نداشتهباشد. اجرای این اثر در ارتفاع بالا و در حالیکه شهروندان بافاصله زیاد این اثر را مشاهده میکنند. باز هم ضرورت طراحی مناسبتر و چشمگیرتر برای اثر را یادآوری میکند.
اما نکته مهمتر در موفق نبودن این اثر، عدم نشانهگذاری آن به عنوان یک اثر هنری توسط هنرمند است. ایناثر تاآناندازه بدونبرنامه شکلگرفته که محتملاست رهگذرانیکهاز مقابل آن عبورمیکنند، آنرا بهعنوان یکاثر یا اجرای هنری ارزیابی نکنند.
.
اگرچه همین دلایل برای نافرجام بودن تلاش هنرمند در تغییر چهره این عرصه عمومی کافی به نظر میرسد. اما مصداقهای بیبرنامه بودن در ارائه این اثر را میتوان در موارد متعدد دیگری هم سراغ گرفت. ایندرحالی استکه هنرمند به سادگی میتوانسته با چشمپوشی از عرصهای چنین گسترده و تمرکز بر قسمتی از آن، به نتیجه مطلوبتری برسد. در یک معنی؛ ایده هنرمند در اینجا تناسبی با گستردگی فضای انتخاب شده ندارد و پاسخگوی آن نیست. شایدهمگذشته ازهمه اینها، عمدهترین اشکال درنحوه اجرای چنیناثری را باید در ذهنیتیدانست کهآثار هنری شهری را تنها در ابعاد دنبالمیکنند. بدون آن که تدابیر کافی برای پوشش مناسب این گستردگی را در برنامه داشته باشد.